مسافر ( هرچی بخوای گیر میاری) آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
2 آذر 1389برچسب:, :: 11:18 :: نويسنده : مسافر
بنويسم برايت .... از نگاه همیشه منتظرم از چشمان بارانیم ازبوسه های نشکفته ام
بی تو گفتن وبی تو خواندن
بنویسم برایت از معنای زندگی
من زندگی را در خروش چشمان نیلگونت معنا می کنم
27 آبان 1389برچسب:, :: 9:49 :: نويسنده : مسافر
میروم تنهای تنها تلخِ تلخ میکنم تنها سکوت از درد سرد روزها آرام بودم بانفس! حال گریان گشته ام در این قفس سوختم در زیر باران سوختم دوختم یک نامه را بر پوستم نامه ای از خاطراتِ با بهار نامه ای از روزها با سوزها بسمِه اَلله شد کلام اولش نامه زین پس شد شکایت مقصدش گفتم از شکر و شکایت باخدا شکر کردم من خدا را خاطِرَت گفتم از شبها که خوابت دیده ام در هوایت روزها گرییده ام گفتم از دوری، ندیدنهای تو سخت میشد زندگی بی یاد تو روزها چشمم به یک بَر خیره بود سر به زیر و گردنم در بند دوست یاد آن روزی که اول روز بود در به در دنبال کویی دور بود لحظه ها در خاطرم یک عمر بود سایه سایه یاد تو در نور بود حیف شد آن روز من بد آمدم سعی کردم روز دوم آمدم روزها اینسان گذشت و دور بود یاد تو اما بولله سور بود حرف بود و حرف بود و حرف بود در دلم گویی نگاهت سنگ بود گفتمت گفتی تمام گفتنی؟ جان من گفتی هر آنچه گفتنی ست؟ من که رو بودم برایت ای رفیق هر چه را در دل نهان بود از طریق تو به خود گفتی که میمیرد دلش؟! تو ندیدی هر چه را دادم ز کف! بی وفا این رسم دلداری نبود در دلم جز راستی کاری نبود حال من حق میدهم در حق تو حق من مرگ است در چشمان تو بار الهی!من پشیمان نیستم من فقط دل راستی میخواستم حال میسوزد دلم چشمم حال من بیگانه ام خستم نام تو زیباست اما روز خود یاد تو زیباست در دنیای خود میروم تنهای تنها تلخِ تلخ میکنم تنها سکوت از درد سرد
25 آبان 1389برچسب:, :: 9:39 :: نويسنده : مسافر
پيوندها
ابتدا ما را با لینک و نام وبلاگ در سایت خود لینک کنید و سپس از این فسمت خود را به صورت خودکار لینک کنید با تشکر |
||||
![]() |