مسافر ( هرچی بخوای گیر میاری) آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
13 آبان 1389برچسب:, :: 10:59 :: نويسنده : مسافر
در این زمانه که وفا چو کیمیاست نازنین سراسر وجود تو پر از وفاست نازنین اگر چه قلبهای ما به عشق هم تپد ولی ببین چگونه راه ما زهم جداست نازنین چرا به هم نمی رسند دو قلب نا امید ما چرا زمین و آسمان به ضد ماست نازنین خدا برای هر کسی نهاده قسمتی ولی ببین برای ما خدا چگونه خواست نازنین اگر چه ما در این جهان به هم نمیرسیم بدان که عاقبت وصال ما در آن سراست نازنین 12 آبان 1389برچسب:, :: 8:44 :: نويسنده : مسافر
داستان واقعی:
12 آبان 1389برچسب:, :: 8:41 :: نويسنده : مسافر
مهتاب! با تو می گویم تاریکی امیدهایم را وقتی که خمیازه های مرگ در شهر شلوغ چشم هایم باز می شوند که تو دریچه آسمان هستی به سوی شبی روشن در آنسوی آسمانها ....... مهتاب! با من حرف بزن وقتی حرف می زنی زمین در پیش پایت می رقصد شب گیسوانت را به هم می بافد ومنظومه ها آرام آرام می خوابند ومن.... ومن با نوازش عیسای چشمهایت زنده میشوم مهتاب!
با من حرف بزن .........
11 آبان 1389برچسب:, :: 8:57 :: نويسنده : مسافر
11 آبان 1389برچسب:, :: 8:36 :: نويسنده : مسافر
جواني مي خواست زن بگيرد به پيرزني سفارش کرد تا براي او دختري پيدا کند.
درد نمي آورد نازنيني، اين يک عيب کوچک را هم نداشته باشد
پيوندها
ابتدا ما را با لینک و نام وبلاگ در سایت خود لینک کنید و سپس از این فسمت خود را به صورت خودکار لینک کنید با تشکر |
|||||||||
![]() |