مسافر ( هرچی بخوای گیر میاری) آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
21 دی 1389برچسب:, :: 10:27 :: نويسنده : مسافر
روزی روزگاری شیطان به فکر سفر افتاد. با خود عهد کرد تازمانی که
انسانی نیابد که بتواند او را به حیرت وا دارد، از این سفر بر نگردد. نیم دو جین روح را در خورجین ریخت. نان جویی بر داشت و به راه افتاد. رفت و رفت و رفت. هزاران فرسنگ راه رفت تا اینکه تردید در دلش جوانه بست که شاید تصمیم غلطی گرفته باشد. در هیچ کدام از جاده های دنیا به هیچ بنده ای که .... توجه او را جلب
کند ویا حتی کنجکاوی او را بر انگیزد، بر نخورد. دیگر داشت خسته می شد. تصمیم گرفت به مکان مقدسی سر بزند؛ ولی حتی آنجا هم، که همیشه مبارزه ای ریشه دار از زمانهای دور، علیه او جریان داشت، هیچ چیز نتوانست حیرت زده اش کند. دلسرد و نا امید و افسرده در سایه درختی ایستاده بود که رهگذری گرما زده با کیفی بر دوش کنا او ایستاد. کمی که استراحت کرد خواست به رفتنش ادامه دهد. مرد قبل از اینکه به راه خود ادامه دهد، به او گفت:"تو شیطان هستی!" ابلیس حیرت زده پرسید:"از کجا فهمیدی؟!" " از روی تجربه ام گفتم. ببین من فروشنده دوره گردم. خیلی سفر می کنم و مردم را خوب می شناسم . در نتیجه در همین ده دقیقه ای که اینجا هستیم، تو را شنا ختم. چون: مثل کنه به من نچسبیدی، پس مزاحم یا گدا نیستی ! از آب و هوا شکایت نکردی، پس احمق نیستی ! به من حمله نکردی، پس راهزن نیستی ! به من حتی سلام نکردی، پس شخص محترمی نیستی ! از من نپرسیدی داخل کیفم چه دارم، پس فضول هم نیستی ! حالا که نه مزاحمی، نه احمق، نه راهزن، نه محترم، نه فضول پس آدمیزاد نیستی ! هیچ کس نیستی ! پس خود شیطانی شیطان با شنیدن این حرفها کلاه ازسر برداشت و کله اش را خاراند. مرد با دست به پاها یش زد و گفت:"خوبه! تازه، شاخ هم که داری!"
21 دی 1389برچسب:, :: 10:24 :: نويسنده : مسافر
18 دی 1389برچسب:, :: 11:43 :: نويسنده : مسافر
16 دی 1389برچسب:, :: 10:58 :: نويسنده : مسافر
زن گر نه یکی هزار باشد در عهد کم استوار باشد چون نقش وفا وعهدبستند برنام زنان قلم شکستند زن دوست بود ولی زمانی تاجز تو نیافت مهربانی چون در بر دیگری نشیند خواهد که تو را دگر نبیند زن میل ز مرد بیش دارد لیکن سوی کام خویش دارد زن راست بازد آنچه بازد جز زرق نسازد آنچه سازد بسیار جفای زن کشیدند در هیچ زنی وفا ندیدند مردی که کند زن آزمایی زن بهتر ازاو به بی فایی زن چیست نشانه گاه نیرنگ در ظاهر صلح و در نهان جنگ در دشمنی افت جهان است چون دوست شود هلاک جان است چون غم خوری او نشاط گیرد چون شاد شوی زغم بمیرد پيوندها
ابتدا ما را با لینک و نام وبلاگ در سایت خود لینک کنید و سپس از این فسمت خود را به صورت خودکار لینک کنید با تشکر |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |