لحظه های سخت تنها ماندنم
با تو یک دنیا قشنگی می شود
با تو حتی خواب های تلخ من
یک بغل رؤیای رنگی می شود
هیچ می دانی دلم این روزها
بی تو دائم بی قراری می کند؟
جمعه ها وقتی به آخر می رسند
در فراقت سخت زاری می کند؟
نامه های هر شبم را خوانده ای ؟
نامه ای از روزهای انتظار
نامه های قلب من در هجر تو
نامه ای از کوچه های بی سوار
آسمان هم باز باریدن گرفت
می نوازد چنگ باران را خدا
بوی خوب خاک و عطر یاد تو
می کشاند تا سرکویت مرا
کاش در این لحظه های تلخ درد
شانه هایت تکیه گاه گریه بود
کاش لبخند قشنگت از دلم
غصه های کهنه اش را می زدود
چشم های خیس من در یک امید
قلب من در آرزوی وصل توست
سوخت باغ هستی ام در این خزان
خوب می دانم: بهاران فصل توست !
نظرات شما عزیزان:
kasra 
ساعت13:37---22 آبان 1389
سلام خوبی ؟
وبلاگت جالبه
موفق، موید باشی
گمگشته 
ساعت11:59---22 آبان 1389
قالب قبلیت خیلی قشنگتر بود
شعرتم جالب بود